سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

    بسم الله الرحمن الرحیم ، ... ، انه فکر و ... : قرآن عظیم ، مدثر

سلام علیکم

    در فرصت امروز می خواهیم ببینیم فرق اندیشه و اندیشه دینی چیست ؟ بعبارت دیگر هرچند ما می اندیشیم ، مثل مثلا ولید بن مغیره که قرآن عظیم می گوید : " انه فکر " یعنی او اندیشید ، ولی آیا دینی هم می اندیشیم ؟

    در پاسخ به این مسئله فعلا کاری با این نداریم که فرق اندیشیدن یا تفکر با مثلا تعقل و دیگر ادراک ما چیست ؟ که مثلا در تفسیر نمونه فرقی بینشان نگذاشته شده بود که به نقل از این تفسیر بعرض رسیده .

    و کاری هم با مثلا فرمایش مرحوم علامه هم نداریم که وقتی می فرمایند : " نخستین بار که چشم ما افتاد به اندام جهان خارج " آیا چشم حسی افتاد ؟ و همچنین چشم دلی ؟ ووو ، و از جمله چشم فکری ؟ یا بقول مرحوم مطهری که در توضیح فرمایش ایشان داشتند : " فاقد ذهن " و منجمله فاقد فکر هم هستیم ؟

    چراکه حرف آن تفسیر و همچنین فرمایش مرحوم علامه را می توان چنین گرفت که افتادن مثلا چشم ما به چیزی مثل مثلا افتادن گوش ولید بن مغیره به آنچه که از پیامبر گفته می شد ، یک کاری است که کار همه می تواند باشد و امری فطریست یعنی خلقت اولیه ی ما چنین است ، بنا براین هرچند پشتوانه ی عقلی ، فکری ووو دارد که همین افتادن مثلا چشم ما وقتی که می افتد به چیزی افتادن حس ، قلب ووو ی ما و بعبارت دیگر خودماست یعنی روح یا جان خدا دادی ما و بقول ملای رومی که می گوید :

    " ما رمیت اذ رمیت گفت حق ، کار حق بر کارها دارد سبق "

    افتادن عقل ، فکر ووو ی ما هم دارد سبق .

    پس حرف آن تفسیر را می شود به این معنا توجیه کرد ، همچنین حرف مرحوم علامه را هم ، چراکه ما با اندیشه ی خدا دادی مثلا باشم نگاهی به اندام جهان خارج انداخته ایم و نه با اندیشه ای که پس از مثلا افتادن چشم ما به جهان خارج بقول ایشان مثلا " یک سیاهی " به فکرمان رسیده .

    تا اینجا فرقی نه تنها بین ما و مثلا مفسر آن تفسیر و همچنین مرحوم علامه هیچ علامه ی دیگری هم نیست بلکه با پیامبر و پیامبر اعظم صل الله علیه و اله وسلم که بشری مثل ماست نیست ، یعنی همه این اندیشیدن و مثلا افتادن چشمش را داریم .

    فرق اینجاست که یکی مثل مثلا ولید بن مغیره آنچه به مثلا چشمش افتاده مثلا سحر یا جادو است !؟ و بنا براین حرف پیامبر هم خارج از این نیست ، و یکی هم مثل پیامبر اعظم صل الله علیه و اله و سلم حرفش اینست که : " ما رمیت اذا رمیت و لکن الله رمی " بعبارت ما در اینجا می شود که : نیفتاد چشم ما وقتی که افتاد بلکه اندیشه ی ما افتاد به مثلا " یک سیاهی " بقول مرحوم علامه .

    و البته اندیشه ی خدا دادی ما و این اندیشه ی دینی است که نه تنها با اندیشه ی فطری ما فرق دارد ، چراکه بقول مثلا مرحوم علامه ، البته با توضیح مرحوم مطهری ، ما و از جمله اندیشه یا فکرمان از آن بی خبر بود و پیامبر پیام رسان این بود .

    و برای همین بود که عرض شد این کار کار پیامبر است و مثلا دانشمند حالا حوزوی یا دانشگاهی ما هم کارش نیست ، هرچند که برایمان بفرمایند که در این زمینه کار کرده اند و حرفی برای گفتن دارند که می بینیم دارند !؟ یکی همین که مثل ولیدبن مغیره که همه ی فکرش مثلا سحر یا جادو است و ترازویش برای سنجیدن این است یک دانشمند بنا را بر " سلب و ایجاب " قدیم گذاشته و دانشمند دیگری بنای فکرش را بر " صفر یک " جدیدش گذاشته ، حالا بماند که مثل تفسیری که بعرض رسید مثلا می بینیم که هم " سلب و ایجاب " قدیم برای این چیه " ذهن " و از جمله فکر یا اندیشه گفته می شود و هم " صفر یک " جدیدش .

    بنده نمی خواهم بگویم که حرف در مثلا افتادن چشم با افتادن مثلا اندیشه یکی نیست ، خیر ، حرف یکیست ، ولی حرف حرف دانشمند حوزوی و دانشگاهی ما هم نیست ، چه رسد به حوزه و دانشگاه شرق و غرب .

    خب ، امیدوارم که زیاد طولانی نشده باشد که حوصله ی خواندش را نداشته باشید ، فعلا خدا نگهدار .


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :169
بازدید دیروز :173
کل بازدید : 1343707
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ